از سری خاطرات یه راننده

ساخت وبلاگ

یه راننده تعریف میکرد یه سرویس که رفته بودیم یه پیرزنه پشت سر من نشسته بود که یه مشت پسته و مغز بادوم بهم داد ماهم که بی خبر

با اشتها خوردیم  باز دوباره بین راه بهمون مغز بادوم و پسته داد خلاصه تو مسیر هراز گاهی بهمون مشت مشت پسته و بادوم میداد نزدیک 

مقصد که شدیم باز یه مشت دیگه بهمون داد ما گرفتیم ریختیم تو دهن صدام کرد گفت ننه اینم اخریش دیدم از تو دهنش یه دونه مغز پسته بیرون

آورد گفت آره ننه دخترم بهم گز داد منم که دندون  ندارم  گزو پسته هارو بخورم :/

گلاب به روتون گلاب به روتون یه جا همه رو بالا آوردم :/

خخخخخخخخخخخ بیچاره راننده :دی خلاصه شما هم یه پیرزن دیدید کنارتون یا پشت سر یا جلو تون نشسته تعارف کرد بخورید دل پاک باشید :دی

خخخخخخخخخخخخخخخخ

محرم امسال...
ما را در سایت محرم امسال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2ghahrman5 بازدید : 119 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 21:42